مردسالاری چیست؟

ساخت وبلاگ

مردسالاری به نظام سلطه و نابرابری قدرت بر مبنای جنسیت اطلاق می‌شود که دست کم چهارهزار سال قدمت دارد. مطالعه تاریخی نشان می‌دهد در جوامع کشاورزی سنتی بیش‌تر زنان در زندگی خود، چهار نوع فشار را تجربه کرده‌اند: طرد از قدرت سیاسی و محرومیت از منافع اقتدار، طرد از قدرت فرهنگی و آموزش رسمی، بهره‌کشی اقتصادی و آسیب‌پذیری در برابر بهره‌کشی جنسی (لگیت، ۱۳۹۱: ۲۰).

مردسالاری واژه‌ای قدیمی است که در یونانی «حاکمیت پدر» معنا می‌دهد. معنای فمنیستی آن نسبتاً جدید و مربوط به زمانی است که کیت میلت در کتاب خود با عنوان «سیاست جنسی» (۱۹۷۰) آن را برای توصیف سلطۀ مردان به کار برد. مردسالاری بیش از آن که دربارۀ تک تک مردان و زنان و روابط شخصی آنها باشد، درباره نهادها و ارزش‌ها، سیاست و فرهنگ، مفاهیم قدرت و نظم اجتماعی است (لگیت، ۱۳۹۱: ۱۸).

به نظر کیت میلت، ایدئولوژی مردسالاری، تفاوت‌های طبیعی میان مردان و زنان را بزرگ‌نمایی می‌کند تا مردان همواره نقش‌های مسلط یا «مردانه» و زنان همواره نقش‌های فرودست یا «زنانه» داشته باشند. این ایدئولوژی، قدرت انحصاری خود را از آن‌جا کسب می‌کند که مردان، از راه تربیت و به مدد نهادهایی مانند خانواده، مدرسه، دانشگاه و کلیسا فرودستی زنان نسبت به مردان را ساخته و تقویت می‌کنند و در نتیجه بسیاری از زنان احساس حقارت نسبت به مردان را ملکه ذهن خود می‌سازند. هرگاه زنی از پذیرفتن ایدئولوژی مردسالاری خودداری کند و هنجارهای زنانگی (یعنی تسلیم و فرودستی) را پس بزند، مردان برای به انجام رساندن کاری که تربیت در انجام آن ناکام بوده است، به زور متوسل می‌شوند. (تانگ، ۱۳۹۳: ۱۵۹).

به نظر میلت، سلطه مردان و انقیاد زنان که از طریق جامعه‌پذیری حاصل می‌شود، از طریق ابزار ایدئولوژیک تداوم می‌یابد و با روش‌های نمادین حفظ می‌شود. پدرسالاری متکی بر فرهنگ است، این نظام به عنوان یک نظام قدرت، به خوبی در اذهان جای گرفته و لزومی ندارد دعاوی‌اش را به شکل مشهود بیان کند زیرا این دعاوی «طبیعی» جلوه می‌کنند (مشیرزاده، ۱۳۸۱: ۲۷۷).

آدرین ریچ  نیز با تأکید بر ابعاد فرهنگی پدرسالاری، در تعریف آن می‌نویسد: «پدرسالاری یک نظام خانوادگی- اجتماعی، ایدئولوژیک و سیاسی است که در آن مردان با استفاده از زور و فشار مستقیم یا با به کارگیری مناسک و مراسم، قانون و زبان، آداب و سنن، آداب معاشرت، آموزش، و تقسیم کار، تعیین می‌کنند که زنان چه نقشی را می‌توانند یا نمی‌توانند ایفا کنند و در درون این نظام زنان در همه جا تحت انقیاد مردان قرار می‌گیرند. این ضرورتاً به معنای آن نیست که هیچ زنی قدرت ندارد یا این که همه زنان در یک فرهنگ خاص از اختیارات و قدرت خاصی برخوردار نیستند». (تانگ، ۱۳۹۳: ۱۳۱).

البته همه مردان نیز به یک اندازه با هنجارهای مردسالاری همراه نیستند و به یک اندازه از آن سود نمی‌برند، اما در نهایت همه مردان به صرف جنسیت خود بر زنان مزیت دارند. از نظر هارتمن، شالوده مردسالاری در کنترل مردان بر نیروی کار زنان نهفته است و ابزار آن محدود کردن زنان از دسترسی به منابع مهم اقتصادی و بازداشتن آنان از هر گونه کنترل بر میل جنسی خود و به‌ویژه بر قابلیت باروری خود است. (تانگ، ۱۳۹۳: ۲۹۰).

والبي، شش ساختار را شناسایی می‌کند که پدرسالاری از طریق آنها عمل می‌کند: کار خانگی، کار مزدبگیری، خشونت مردان، روابط پدرسالارانه در مناسبات جنسی، دولت پدرسالار و دولت- نهادهای فرهنگی پدرسالاری (دین، آموزش و پرورش، رسانه). والبی، دو شکل متمایز پدرسالاری را مشخص می‌کند: پدرسالاری خصوصی سلطه‌ای است که خانوار و از سوی فرد پدرسالار بر زن اعمال می‌شود، پدرسالاری عمومی شکل جمعی‌تری دارد. زنان، درگیر فضاهای عمومی مثل سیاست و بازار کار می‌شوند اما از ثروت، قدرت و منزلت برکنار می‌مانند. والبی مدعی است اکنون شکل پدرسالاری از خصوصی به عمومی تبدیل شده است و زنان در همه بخش‌های قلمرو عمومی مورد تبعیض و سلطه قرار دارند (گیدنز و بردسال، ۱۳۸۶: ۱۷۱).

تحلیل طلاق دختران نوجوان متاهل...
ما را در سایت تحلیل طلاق دختران نوجوان متاهل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fragilesociety بازدید : 89 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 10:35