▪️جنسیت اولین بخش هویت ماست که درک میکنیم. طبقه یا نژاد دیرتر و با ورود به مهد کودک یا مدرسه و مقایسه با سایر کودکان فهم میشوند، هرچه این محیطهای اجتماعی یکدستتر باشند این درک تفاوت و تمایز دیرتر رخ میدهند. اما درک از جنسیت متمایز و نقشهای متفاوت جنسیتی پدر و مادر قبل سهسالگی شکل میگیرند. به همین دلیل جنکینز جنسیت را مهمترین بخش هویت انسانی میداند.
▪️همانطور که در روانشناسی سالها این مجادله وجود داشت که رفتار انسانی تا چه حد از ژنتیک و طبیعت برمیآید و تا چه حد از محیط و تربیت، در جامعهشناسی جنسیت نیز این مجادله وجود دارد که تفاوت میان زنان و مردان تا چه حد حاصل تفاوتهای طبیعی آنهاست و تا چه حد برساخته اجتماعی و حاصل تربیت؟ پاسخ مجادله تفاوت جنسیتی هم مشابه مجادله طبیعت و محیط روانشناسی است، یعنی تفاوت طبیعی بنیانی است که نقشهای اجتماعی متفاوت و ارزشهای فرهنگی خاصی روی آن بنا شده. اما قابل تغییر است.
▪️جنسیت در کنار اصل و نسب مهمترین صفات غیراکتسابی و معیار قشربندی در جوامع کشاورزی سنتی بودند که فرصتها و امکانات در دسترس یک فرد را مشخص میکردند. جنسیت زن از دسترسی به بیشتر حوزههای عمومی از قدرت تا دانش محروم میماند اما با صنعتی شدن و تقسیم کار پیچیده همراه آن از اهمیت صفات غیراکتسابی از جمله جنسیت کاسته شد تا آنجا که اکنون در قرن ۲۱ در کشورهای توسعه یافته با کمرنگ شدن عامل جنسیت و برابری جنسیتی روبرو هستیم.
▪️اینگلهارت در تبیین این تحولات فرهنگی بر این نکته تاکید دارد که جوامع سنتی درگیر تلاش برای بقا هستند، با تامین امنیت اقتصادی و تامین سطوح پایین نیازهای هرم مازلو، به مرحله توجه به ارزشهای فرامادی و ابراز وجود میرسند و زنان نیز عاملیت مییابند و زمینه برابری جنسی، حقوق زنان و مدارای اجتماعی فراهم میشود.
▪️توسعه در کشورهای دیگر بهخصوص کشورهای مسلمان توسعه برونزا بود که همراه با مجادلات فراوان اجتماعی و فرهنگی پیش رفت. مهمترین مجادله بر سر جایگاه زن بود زیرا به نهادهای دیگری مانند خانواده و دین پیوند خورده و ارزشهای فرهنگی مردبرترانگاری عمیق هستند. در ایران نیز این مجادله از دوره رضاشاه و توسعه آمرانه عصر او آغاز شد.
▪️سیاست جنسیتی جمهوری اسلامی در راستای سنتگرایی و محافظهکاری و کنترل بدن زنانه است تا بنیان خانواده و سلامت محیط عمومی حفظ شود. ادبیات نظری حول مفهوم عدالت جنسیتی شکل گرفته است که نابرابری جنسیتی را با ارجاع به تفاوت طبیعی توجیه میکند و این تفاوت طبیعی را آنقدر شدید میداند که گذشته از تفاوت جسمی و عواطف و عقل حتی از تفاوت در روح و روح زنانه و مردانه سخن میگوید.
▪️این ادبیات رسمی جنسیتزده در شرایطی است که گروههای اجتماعی بهخصوص زنان جوان به دلیل دسترسی به فضای مجازی و رسانههای جمعی غربی با ادبیات دیگری روبرو هستند که در عرصه عمومی، مشاغل، علم و دانش، مناصب سیاسی و حتی لباس و پوشش تفاوت جنسیتی کمرنگ شدهاست، زنی صدراعظم است و مردی معروف لباس شبهزنانه میپوشد.
▪️نه تنها اهمیت جنسیت کمرنگ شده که حتی از جنسیت سیال سخن گفته میشود. ابتدا در ادبیات علمی- تخیلی از جنسیت سیال بحث شد، کتاب دست چپ تاریکی نوشته لهگویین یکی از مهمترین کتابهای این ژانر است که از اهالی یک سیاره سخن میگوید که هویت جنسی متغیر و انتخابی دارند. امروزه در ادبیات فانتزی نوجوان هم، شخصیتهایی با هویت جنسی متغیر توصیف میشوند؛ دیروز خودش را زن میدانست و امروز صبح خودش را یک مرد میداند. یا جنسیتی که هم زن است و هم مرد. برای ما که درکمان از جنسیت به شدت وابسته به طبیعت و جسم است این فهم سیال از جنسیت باورپذیر نیست.
▪️مقبولیت ارزشهای مدرن که جنسیت را کماهمیت میداند و افزایش عاملیت زنانه در شرایطی که حاکمیت مرتب بر تبعیض جنسیتی و بر کنترل و سرکوب بدن زنانه تاکید دارد به طغیان بدن زن منجر میشود. به نظرم بهترین توصیف برای جنبش ژینا این است که شورشی علیه حاکمیت «مردسالار، عظمتطلب، گذشتهگرا» است که برابری و آزادی میخواهد و رو به آینده دارد. ارزشهای فرهنگی ما همانگونه که اینگلهارت توصیف میکند در حال تغییر به عقلانی/سکولار هستند، اگر حکومت دینی یا فقها حاضر به پذیرفتن عاملیت زنان و برابری جنسیتی نیستند ناگزیر اعتبار خود را از دست خواهند داد.
خلاصه بحث من در همایش «اعتراضات، رسانه و فرهنگ»، پنل زنان و تحولات فرهنگی، ۱۵ اسفندماه
تحلیل طلاق دختران نوجوان متاهل...
ما را در سایت تحلیل طلاق دختران نوجوان متاهل دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fragilesociety بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 14:57