داستان ندیمه و زنان تک ساحتی

ساخت وبلاگ

• دئورکین در تبیین سلطه مردان بر بدن زنان و امتیاز مادری طبیعی می نویسد: در نظام مردسالاری، زنان دارای ارزش فردی نیستند و مردان آنها را اعضای طبقه ای می دانند که از نظر جنسی و تولیدمثل در خدمت مردان هستند. به زعم دئوركين، مردان بر اساس دو مدل از زنان بهره می برند: مدل روسپی خانه و مدل روستایی (مادری). او باور داشت این دو نقش تقریبا در همه چیز به هم شبیه اند. در مدل روسپی خانه مردان به کمک الکل، مواد مخدر، گرسنگی، استیصال و اغوا، مهار زنان را به دست می گیرند. مدل روستایی، از دید مردان به دو دلیل چندان کارآمد نیست. نخست آنکه برای مرد حفظ فاصله عاطفی از زنی که برای به عمل آوردن محصول (فرزندان) به خانه آورده به مراتب دشوارتر است. همانند مرد کشاورزی که معمولا به زمین خود به شدت وابسته می شود، شوهر نیز به زن خود وابستگی پیدا می کند. از آنجا که ازدواج ماهیتی بلندمدت دارد و همسر را نمی توان مانند روسپی به سادگی عوض کرد، عاقلانه تر است که شوهران از همسران خود کمابیش به خوبی مراقبت کنند. دلیل دوم ناکارآمدي مدل روستایی آن است که تسلط زن بر شوی خود به مراتب بیشتر از تسلطی است که روسپی بر مرد خود دارد. مردی که خدمات روسپی را خریداری می کند می تواند آنچه می خواهد (معمولا ارگاسم) را تقریبا بدون زحمت به دست بیاورد اما شوهر برای به دست آوردن چیزی که از همسر خود می خواهد (فرزند پسر) باید زحمت نسبتا زیادی متقبل شود. مدل روستایی مستلزم کاربرد مداوم زور (آشکار یا ضمنی، و معمولا ترکیبی مناسب از هر دو) انگیزش، پاداش و مقدار زیادی بخت و اقبال از نظر نازا نبودن زن و احتمال تولد فرزند پسر است. در عین حال زنان فرصت دارند تا میان همه تکالیف شاق خانگی و بچه داری فرصت هایی به چنگ آورند و به طغیان برخیزند و مقاومت کنند.

•  اما به گفته دئورکین حتی اگر در گذشته مدل روستایی کم تر از مدل روسپی خانه کارایی داشت اکنون با اختراع فناوری های نوین باروری رفته رفته این فاصله کم می شود. از دید او فناوری هایی نظیر تلقیح مصنوعی، کاشت جنین و سرانجام شبیه سازی، اختیار زهدان زن را از او می گیرد و آن را به حوزه تحت امر دانشمندان و پزشکانی بدل می سازد که آرزوی مهار آن را دارند. پس نگران اصلی، اخلاقی بودن یا نبودن این فناوری ها نیست بلکه باید بیشتر نگران آن بود که مبادا از این فناوری ها برای تحکیم هر چه بیش سلطه مردان بهره برداری شود تا جامعه ای به وجود آید که زنان آن - در نقش خدمتکاران خانگی، فروشندگان سکس، و عرضه کنندگان خدمات تولیدمثل - به جای شخصیت انسانی، صرفأ خاصیتی کارکردی داشته باشند.

•  مارگارت آتوود در رمان فمینیستی خود «داستان ندیمه» که اثری علمی تخیلی است، آشکارا تحت تأثير تحلیل های دئورکین قرار داشته است. در جمهوری گیلیاد (ضد آرمانشهر اتوود)، می بینیم که زنان تا حد کارکرد خود تنزل یافته اند. زنان این سرزمین چند دسته اند: مارتا (خانه دارها)، همسر (متصدیان اداری و امور اجتماعی)، جزابل (فروشندگان سکس) و ندیمه (عرضه کنندگان خدمات باروری)، یکی از تحقیر آمیزترین آداب اهالی گیلیاد (از دیدی زنانه) آیین آمیزش جنسی فرماندهان با همسران خود است. همسر که نابارور است بر بستر دراز می کشد و پاهای خود را باز می کند سپس ندیمه که از معدود زنان بارور در گیلیاد است سرش را میان پاهای همسر قرار می دهد و  آنگاه فرمانده به جای همسر با این ندیمه آمیزش می کند. اگر ندیمه باردار شود، کودکی که حمل می کند فرزند فرمانده و همسرش به شمار خواهد آمد. در واقع هنگامی که ندیمه دچار درد زایمان می شود، همسر نیز مراحل درد را شبیه سازی می کند و تمامی همسران و ندیمه های دیگر پیرامون همسر خوشبخت و ندیمه پر برکت او گرد می آیند و به میمنت وجود آن دو همگی لحظه ای جاودانی از پیوند زنانه، از غرور و اشتیاق و قدرت زنان را از سر می گذرانند. به جز این موقعیت های نادر، زنان این سرزمین با یکدیگر تماس اندکی دارند. مارتاها و همسرها و جزابل ها و ندیمه ها از یکدیگر تفکیک شده اند و فقط در موارد بسیار ضروری اجازه گفت وگو با یکدیگر را دارند.

•  منبع: درآمدی جامع بر نظریه های فمنیستی، رزمری تانگ، ترجمه منیژه نجم عراقی. نشر نی. ۱۳۹۳، ص ۱۳۷-۱۳۴

تحلیل طلاق دختران نوجوان متاهل...
ما را در سایت تحلیل طلاق دختران نوجوان متاهل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fragilesociety بازدید : 89 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:31