بحران مردانگی در ایران امروز

ساخت وبلاگ

● زنانگی و مردانگی بیشتر از آنکه درباره ویژگی های فیزیکی جنس مونث و مذکر گونه انسان باشند درباره تفاوت های روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی میان مذکرها و مونث هاست. تمایز زیست شناختی میان دو جنس چارچوبی فراهم می کند که به صورت فرهنگی در جامعه پردازش می شود. جنسیت یک برساخت اجتماعی است. درک ما از هویت جنسیتی از بدو تولد در ما شکل می گیرد و یادگیری نقش های جنسیتی به کمک کارگزاران اجتماعی خانواده، مدرسه و رسانه انجام می شود. با این حال تفاوت جنسیتی خنثی نیست بلکه در تمام جوامع شناخته شده بشری تبعیض جنسیتی به شکل فرودستی زنان و شکاف جنسیتی در دسترسی به قدرت سیاسی، فرصت آموزش، کار و امکانات سلامت وجود داشته است.

● کانل ساختارهایی که در تعامل با یکدیگر نظم جنسیتی (الگوهای روابط قدرت بین مردانگی و زنانگی در سراسر جامعه)، را به وجود می‌آورند، مشخص می کند: کار (تقسیم جنسی کار در خانه و بازار کار)، قدرت (اقتدار، خشونت، ایدئولوژی در نهادها) و تعلق روانی (مناسبات شخصی، خانوادگی/ جنسی). کانل به یک نوع سلسله مراتب جنسیتی اشاره می کند که در راس آن مردانگی هژمونیک قرار دارد که با قدرت جسمانی و اقتدار مشخص می شود. در مرحله بعدی قدرت، مردانگی همدست قرار دارد که خصوصیات برجسته مردانگی هژمونیک را ندارند ولی در عین حال به اشکال مختلف از نظام پدر سالاری سود می برند. در پایین ترین مرتبه مردان، مردانگی‌های فرودست قرار دارند که در میان آنها مردانگی هم جنس گرا قطب مخالف مرد واقعی دانسته و تحقیر می‌شود. کانل همه انواع زنانگی‌ها را در موقعیت‌های فرودست مردانگی هژمونیک قرار می‌دهد یکی از شکل‌های زنانگی یعنی زنانگی موکد مکمل مردانگی هژمونیک است. این زنانگی تابع منافع و امیال مردان است که مشخصه آن فرمانبرداری، دلسوزی و پرستاری است که در زنان جوان به پذیرایی جنسی و در زنان سالخورده حاکی از مادری است. او زنانگی‌های فرودستی را برمی شمارد که از نسخه زنانگی موکد سر می‌پیچند و در برابر عرف و قراردادهای رایج می‌ایستند ولی تجربه این زنانگی مقاومت پیشه مسکوت نگه داشته می شود. (کتاب جامعه شناسی، گیدنز و بردسال، ۱۳۸۶: ۱۷۶)

● نظم جنسیتی مردسالاری سنتی به دلیل تغییر در بازار کار، دولت و خانواده در قرن بیستم تغییر کرده است. تغییر شرایط زنان نظم مسلط را به چالش کشیده است و در حال حاضر در جوامع توسعه یافته غربی شاهد بحران مردانگی هستیم. بحران مردانگی به دلیل بحران نهادینه شدن (افول قدرت های حامی مردسالاری مانند دولت و خانواده گسترده)، بحران گرایش های جنسی (قبح زدایی از همجنس خواهی در رسانه) و بحران شکل گیری منافع (قدرتمندتر شدن گفتمان فمنیسم، افزایش اشتغال زنان و کاهش شکاف جنسیتی) به وجود آمده است و بحران بیکاری (کاهش قدرت نان آوری مردان و تامین زندگی مرفه) و بحران معنا (بازنمایی مرد خوب مدرن در رسانه) شدت گرفته است.

● در جامعه امروز ایران دولت و گفتمان رسمی همچنان مردسالاری سنتی را از طریق قوانین نابرابر بازتولید می کنند اما ساختار اقتصادی دچار بحران به فقر و بیکاری گسترده انجامیده است که به نوبه خود نقش نان آوری مردان را زیرسوال برده است. آن هم در شرایطی که فرهنگ مصرف سطح رفاه مورد انتظار در خانواده را افزایش داده است. اما مهمتر از آن، بحران معناست که مردان طبقه متوسط را تحت تاثیر قرار داده و آنها را بخصوص در نهاد خانواده و شیوه تعامل با همسر و فرزندان دچار چالش کرده است. آنها می کوشند مرد خوب باشند، با کودکان خود وقت بگذرانند و به نظرات و نیازهای عاطفی همسر و فرزندان توجه کنند و در عین حال اقتدار مردانه را حفظ کنند. از یک طرف بابت صرف نظر کردن از حقوق قانونی خود در محدود کردن همسر و فرزندان و داشتن بیش از یک زن، انتظار تحسین دارند و در عین حال بابت بار گران مهریه و نفقه شکایت دارند. از طرفی می خواهند زندگی خانوادگی عاشقانه و پر از آرامشی داشته باشند و در عین حال نگران هستند زیادی انعطاف داشته و از ارزش های مردانه عدول کرده اند و شاید زن در حال سوء استفاده از آنهاست.

● در شرایطی که قانون، دولت و گفتمان رسمی در ایران حامی مردسالاری و خانواده مردسالار است تلاش برای ساختن خانواده هسته ای مدنی که در آن نابرابری قدرت بین زوجین کمتر است، کاری دشوار است که برای مردان بیش از زنان سردرگمی ایجاد می کند. زیرا آنها در عین حال که باید خلاف جریان رسمی عمل کنند و ارزش های فردی خود را بسازند همزمان باید از امتیازاتی که از بدو تولد داشته اند، چشم پوشی کنند.

تحلیل طلاق دختران نوجوان متاهل...
ما را در سایت تحلیل طلاق دختران نوجوان متاهل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fragilesociety بازدید : 84 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:31