گورخوابی؛ طرد اجتماعی، وجدان اجتماعی

ساخت وبلاگ

چرا عده ای از مردم این قدر بیچاره اند که به گورخوابی می رسند؟ این سوال بخشی از یک سوال بزرگتر است، اینکه چرا تیره بختی در جهان وجود دارد؟ در سیصد سال اخیر به این سوال، سه پاسخ متفاوت داده شده است.

در جامعه سنتی و پیشاصنعتی خانواده گسترده از اعضای خود حمایت می کرد. آن عده از افراد که به دلیلی قادر به تامین معاش نبودند، تحت حمایت سایر اعضاء گذران می کردند. معلولان، از کارافتاده گان، بیماران، سالمندان و ... مراقبت و نگهداری می شدند. کم بودند افرادی که به هر دلیل از این حمایت اجتماعی محروم باشند و مثل جذامیان یا دیوانگان، کارشان به آوارگی بکشد و وجدان جامعه در برابر تیره بختی این افراد می گفت که تقدیر و سرنوشت آنهاست یا خواست خداست.

با آغاز صنعتی شدن و گسترش شهرها، نظام سنتی به هم خورد. در شهرهای بزرگ انبوهی از فقرا در شرایط بدی زندگی می کردند. وجدان اجتماعی در پاسخ به تیره بختی این افراد می گفت که فقرا فقیرند چون دچار ضعف اخلاقی و تنبلی هستند. نوانخانه های قرن نوزدهم مثل نوانخانه تصویر شده در رمان الیور تویست، ساخته شدند تا با انضباط و کار سخت، به فقرا ارزش سختکوشی را بیاموزند و روح آنها را از رذایلی چون تنبلی و بیعاری پاک کنند. فوکو در کتاب تنبیه و مراقبت، به این نهادهای انضباطی و رابطه اش با دولت متمرکز پرداخته است.

اما این تنها پاسخ به علت تیره بختی مردم نبود، هوگو در رمان بینوایان، در ورای داستان کوزت و ژان والژان می نویسد که بینوایی فقرا روی دیگر رفاه ثروتمندان است و روح انقلاب فرانسه پایان دادن به این بی عدالتی است. انگلس در کتاب طبقه کارگر در انگلستان، شرایط سخت زندگی خانواده کارگر را تصویر می کند و نشان می دهد فقر و بیچارگی فقرا به دلیل استثمار و بهره کشی آنهاست. اندیشه های مارکسیستی و سوسیالیستی، نشان دادند که نابرابری اجتماعی حاصل ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ناعادلانه است و دولت حافظ وضع موجود است. بعدتر تحت تاثیر اندیشه های سوسیالیتی، دولت رفاه و سیاست های اجتماعی حمایتگرانه برای کاهش فرصتهای نابرابر و افزایش عدالت اجتماعی به وجود آمدند.

پس می بینیم در جامعه مدرن، دو نگرش به موازات هم باقی مانده اند. اولی تیره بختی را در سطح فردی می بیند و صفات شخصیتی، مشکلات روانی یا انتخابهای غلط افراد را دلیل تیره بختی آنها می بیند و در مباحث جامعه شناسی هم به مسائل اجتماعی شدن می پردازد و روی عدم یادگیری مهارتهای زندگی (مدیریت احساسات، روابط موثر، تفکر انتقادی) به دلیل خانواده نابسامان یا اجتماعی شدن برای تیره بختی مانند ایده اسکار لوئیس درباره فرهنگ فقر (تقدیرگرایی، احساسات گرایی، نداشتن دوراندیشی و ...) دست می گذارد. نگرش دوم نگاه کلان و ساختاری دارد و گذشته از تضاد اجتماعی ویرانگر و نابودسازی نظم اجتماعی در جنگ داخلی و شورش (مانند لیبی، عراق وسوریه) نابرابری اجتماعی پیامد ساختارهای اجتماعی تبعیض آمیز برحسب نژاد، قومیت، جنسیت را عامل تیره بختی می داند. پیامد این نابرابری: فقر، مشاغل پست، استثمار، نهادهای غیرپاسخگو و احساس انفعال اجتماعی، یاس و انزواست.

نابرابری اجتماعی مولد طرد اجتماعی (social exclusion) است. طرد اجتماعی مکانیسم هایی است که طی آن افراد از مشارکت کامل در جامعه بزرگتر بازداشته می شوند. آنها از فرصت هایی که اکثر مردم جامعه برای بهبود بخشیدن به زندگی خود در اختیار دارند، محروم هستند. محرومیت از خدمات نهادهای همگانی مثل مدارس، امکانات درمانی، حمل و نقل عمومی، مکان های گذران اوقات فراغت. طرد اجتماعی با فقر و سکونتگاه نامناسب همبسته است. خانه های فقیرانه، بیغوله نشینی پیامد مهاجرت به شهرهای بزرگ، افراد را در حاشیه اجتماع قرار می دهد، آنها را از فرصتهای برابر با سایر شهروندان محروم می کند و به دام یاس و انزوای اجتماعی می کشد. حاشیه نشینی کانون جرم و کجروی است. تجارت موادمخدر، اعتیاد، روسپیگری، سرقت و ...هم ساکنان این مناطق را قربانی می کند هم به سایر نقاط شهر کشیده می شود. بی خانمانی حادترین شکل طرد اجتماعی است. کارتون خوابی فقط نوک کوه یخ بی خانمانی است که به چشم می آید.

حالا سوال اینجاست که به عنوان اعضای جامعه در برابر مطرودان اجتماعی چون گدایان، معتادان، کودکان کار و کارتن خوابها چه کنیم؟ آیا باید آنها را در سرنوشتشان مقصر بدانیم؟ سرزنش قربانی سودی ندارد چون فقط یک مکانیسم روانی است که به ما اطمینان خاطر می دهد که دنیا جای سامان مند و قابل اعتمادی است که در آن اتفاقات بد بی دلیل نمی افتند، این افراد حتما اشتباهی کرده اند که گرفتار این وضعیتند و این اتفاق برای ما رخ نخواهد داد. در حالی که بسیاری از این افراد قربانی خانواده نابسامان خود هستند  حق انتخاب کمی داشته اند. دختر حاشیه نشین فرصتی برای رفتن به دبیرستان ندارد. به احتمال زیاد قبل از ۱۵ سالگی ازدواج می کند و قبل از ۲۰ سالگی مادر شده است. احتمال زیادی دارد شوهرش بیکار یا معتاد شود. در تحقیقی که در منطقه شوش انجام دادیم متوجه شدیم ۷۵ درصد زنان معتاد یک فامیل درجه اول معتاد داشتند. نیمی از این زنان قبل از ۲۰ سالگی و عموما توسط اعضای خانواده معتاد شده بودند. پس نمی توانیم این افراد را تنها مقصر شرایطشان بدانیم.

اما نمی توانیم فقط از دولت انتظار بهبود شرایط اجتماعی را داشته باشیم. دولت ما به هر دلیلی در انجام حمایتهای اجتماعی گسترده ناتوان است. ماه گذشته فرماندار تهران اعلام کرد سه هزار کودک متکدی جمع آوری شدند ولی بهزیستی فقط برای دویست نفر جا دارد. طبق آمار رسمی در تهران ۱۵ هزار کارتن خواب وجود دارد ولی ظرفیت گرمخانه ها و سرپناه های شبانه فقط ۷۵۰۰ نفر است و باقی جایی برای خوابیدن ندارند جز خیابان. فقط در کشور ما این مشکل نیست در بسیاری از کشورهای جهان ما کارتن خوابی و بی خانمانی و کودکان خیابانی داریم. کشورهای معدودی مثل کشورهای اسکاندیناوی هستند که می توانند حمایت اجتماعی گسترده به شهروندانشان ارائه دهند. کشور سوئد ۵۰ درصد از بودجه خود را صرف برنامه های حمایت اجتماعی مثل مسکن و آموزش و بهداشت می کند. اما بیشتر کشورها درانجام این تعهدات سنگین، ناتوان هستند. شکست دولتهای رفاه در انجام تعهداتشان باعث روی کار آمدن دولتهای نئولیبرالیستی تاچر در انگلستان و ریگان در آمریکا شد. اکنون زمانی است که دولتهای دموکراتیک به نقش مشارکت اجتماعی خیریه ها و سازمان های غیردولتی تکیه دارند.

در کشور ما نظم اجتماعی سنتی و صدقه دادن و دستگیری از همسایه کمرنگ شده، مدرنیته رخ داده و ما نمی توانیم آن را متوقف کنیم یا انتظار داشته باشیم مسائلی چون مهاجرت، حاشیه نشینی و طلاق رخ ندهد. اما باید دور از توهم مهندسی اجتماعی بکوشیم از پیامدها و آسیب های تغییرات اجتماعی کم کنیم. باید شبکه های حمایتی مدرن در کنار دولت شکل بگیرد. متاسفانه دولت به ضرورت خیریه ها واقف نیست و تسهیلاتی ارائه نمی دهد. هنوز ثبت سازمان های غیردولتی ذیل قانون تجارت انجام می شود و قانونی برای نظارت و حسابرسی از خیریه ها و سازمان های غیردولتی وجود ندارد. این آسیب است و باعث می شود اقبال و اعتماد مردم به این سامان ها کم باشد. اما چاره ایی نیست. مطالبه ما و مشارکت مدنی ما گامی برای بهبود شرایط اجتماعی است. نه فقط به خاطر وجدان اجتماعی و تعهد شهروندی بلکه به این خاطر که ما و آنها بخشی از ساکنان این شهریم و ندیده گرفتن آنها به این معنا نیست که بر زندگی ما تاثیری ندارند.

متن سخنرانی من در نشست پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ۱۴ دیماه

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ساعت 23:57  توسط فاطمه موسوی  | 
تحلیل طلاق دختران نوجوان متاهل...
ما را در سایت تحلیل طلاق دختران نوجوان متاهل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fragilesociety بازدید : 76 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:41